در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

معنای زندگی

به کرم سبز بیاندیش .بیشتر زندگی اش را روی زمین می گذراند , به پرندگان

حسد می ورزد

 و از سرنوشت و شکل کالبدش خشمگین است.

می اندیشد : من منفور ترین موجوداتم, زشت , کریه , ومحکوم به خزیدن در

روی زمین .

اما یک روز , مادر طبیعت از کرم می خواهد پیله ای بتند.

کرم یکه می خورد ...پیش از ان هر گز پیله نسا خته . گمان می کند با ید گور

خود را بسازد

و آماده مرگ شود .

هر چند از زندگی خود تا آن لحظه نا خشنود است .به خدا شکوه می برد :

خدایا , درست زمانی که سرانجام به همه چیز عادت کردم,

 اندک چیزی را هم که دا رم از من می گیری .

خود را ناامیدانه در پیله حبس می کند و منتظر پایا ن می ماند.

چند روز بعد , درمی یابد که به پروانه ای زیبا تبدیل شده .

می تواند به آسمان پرواز کند و بسیار تحسین اش کنند .

از معنای زندگی و برنامه های خدا شگفت زده است.