در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

انتظار

چه انتظار عظیمی

همه منتظرند

این انتظار بر همه باریده است

ابر ها کنار نمی روند

حتی در شب

او آمده است

پشت این درهاست

در های همیشه بسته اما تنها برای او

ستاره ها هر شب اشاره به حضورش می کنند

ولی باز هم ابر ها

تیره و ...

همه منتظرند

اما کسی درها را باز نمی کند

من باور دارم

پشت همین در است

ولی من هم ...

کمک کن تا چشمانم را باز کنم

                                          من منتظرم

قایقی باید ساخت !!!...

می گویند پشت دریا شهری است

قایقی باید ساخت ...

ولی ...

یا راضی

 

 

یا راضی به حق رضا

                     عجل علی ظهور الحجه

دنبال رد پا

 

اینک چنان در وجود بی حضورت غرقم که جز سایه ای محو از دیگران نمی بینم

تنها وقتی سر به آسمان بلند می کنم می توانم دور دست ها را ببینم

شاید بری اینکه تو ستاره ای و  دردور دستها ی آسمان

من در دلم و در آسمان که هر دو جایگاه توست زندگی می کنم

و پیوسته می گردم در دنیای کوچک اما بی نهایت خود

به دنبال رد پایی از تو

تا شاید قدم به جای پای تو گذارم

و از این مه غلیظ و دلگیر بیرون آیم

نشانت را می جویم

                                                   من منتظرم

عکس

تا حالا عکس ها رو خوب دیدید درست مثل خود ما هستند یعنی اگه کسی ببینه میگه فلانیه ...ولی اون که نیست !

مدتیه که منم عکس شدم , آره عکس . خیلی شبیه خودم هستم ولی ... نیستم .در س می خونم چون ...همیشه در حال درس خوندن بود .کار می کنم چون ... میکرد .می خندم چون ...خلاصه زندگی می کنم چون تا وقتی نفس می کشی زنده ای .

ولی از عکس بودن خسته شدم ,همیشه باید این ژست و حفظ کنم .

ولی چی شد که اینطور شد

کی می شه دوباره خودم بشم مثل گذشته زنده واقعی برنشاط , زندگی رو دوست داشته باشم و ...

ولی می دونم , می دونم چرا انگیزه ای نیست , شما هم میدونی ...

پس بیا , زودتر ...

بیا تا زندگی ارزش زنده بودن را داشته باشه ...

                                                      من منتظرم

کسی هستی مرا گرفت ...

کسی از عمق سراب مرا خواند

در اوج جوانی و شور و عشق من

کسی با دستانی مهربان حریری از رویا بر چشمانم کشید

و رفت ....

کسی با نیستی خود تمام هستی مرا گرفت...

 

ببخش اگر گفتم نیستی

می دونم شما همیشه هستی منم که توان دیدن ندارم .

                                                        من هنوز منتظرم

پیدانمی شدی تو شاید که مرده بودم

امروز تموم شد و هیچ اتفاقی نیافتاد

ولی فردا

حتما یه روز بهتره شاید فردا شما رو ببینم

حداقل می تونم امید وار باشم

 

من ره به خلوت عشق هرگز نبرده بودم

پیدانمی شدی تو شاید که مرده بودم

کسی میا ید

کسی که مثل هیچ کس نیست
من خواب دیده ام که کسی میا ید
من خواب یک ستارهء قرمز دیده ام
وپلک چشمم هی میپرد
وکفشها یم هی جفت می شوند
 و کور شوم اگر دروغ بگویم
من خواب آن ستارهء قرمز را وقتی که خواب نبودم دیده ام
کسی میا ید
کسی میا ید
کسی دیگر
کسی بهتر
 کسی که مثل هیچکس نیست .مثل پدر نیست .مثل مادر نیست
ومثل آنکسیست که باید باشد
 وقدش از درخت های خانهء معمار بلند تر است
وصورتش...
چرا من اینهمه کوچک هستم که در خیابانها گم می شوم
چرا پدر که اینهمه کو چک نیست ودر خیابانها هم گم نمی شود کاری نمی کند
که آنکسی که بخواب من آمده ست . روز آمدنش را جلو بیاندازد
کسی میا ید
کسی میا ید
 کسی که در دلش با من است
 و در نفسش با من است
و در صدایش با من است
 کسی میا ید
 من خواب دیده ام...
                                                         من منتظرم

 

یه روز دیگه از ...

 امروز می تونه یه روز خوب از زندگیم باشه

 چون یه روز از این انتظار گذشته و به شما نزدیکتر شدم

 ولی فردا

 روز خوبی نیست

 چون شروع یه انتظار دیگه است

 کاش این فردا با روزای دیگه فرق داشته باشه

 کاشکی فردا همون جمعه موعود می بود ...

                                      من هنوز منتظرم

مدتهاست وقتی تنهام این شعر را با خودم زمزمه می کنم وهر بار به این فکر میکنم که آیا منو واقعا می بینید , یعنی تا حالا شده نگاهی بهم کنید !!!

 نمی دونم  از کدوم ستاره می بینی منو 

 چشماتو می بندی یا دوباره می بینی منو

 پر بغض جمعه های ناگزیر و بی صدا

 خیلی خسته ام باورم کن دنیا زندونه برام

 تو همون حس غریبی ....

                                                                   من منتظرم...

یه شروع دوباره

باز می خوام بنویسم

      برای دلم و برای شما

می دونم شروع خوبی نیست ولی جز شما به کی می تونم بگم ,

 از غم دوست در این میکده فریاد کشم

                    داد رس نیست که در هجر رخش داد کشم

داد و بیداد که در محفل ما رندی نیست

                    که بر او شکوه برم داد ز بیداد کشم