در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

کسی میا ید

کسی که مثل هیچ کس نیست
من خواب دیده ام که کسی میا ید
من خواب یک ستارهء قرمز دیده ام
وپلک چشمم هی میپرد
وکفشها یم هی جفت می شوند
 و کور شوم اگر دروغ بگویم
من خواب آن ستارهء قرمز را وقتی که خواب نبودم دیده ام
کسی میا ید
کسی میا ید
کسی دیگر
کسی بهتر
 کسی که مثل هیچکس نیست .مثل پدر نیست .مثل مادر نیست
ومثل آنکسیست که باید باشد
 وقدش از درخت های خانهء معمار بلند تر است
وصورتش...
چرا من اینهمه کوچک هستم که در خیابانها گم می شوم
چرا پدر که اینهمه کو چک نیست ودر خیابانها هم گم نمی شود کاری نمی کند
که آنکسی که بخواب من آمده ست . روز آمدنش را جلو بیاندازد
کسی میا ید
کسی میا ید
 کسی که در دلش با من است
 و در نفسش با من است
و در صدایش با من است
 کسی میا ید
 من خواب دیده ام...
                                                         من منتظرم