در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

مثل همیشه...

 امشب از آینه سراغت را گرفتم

 چیزی برای گفتن نداشت

 مثل همیشه

 تو را دیده بود ولی

 مثل خود من , در خواب شاید هم در رویا

 فردا از خورشید خواهم پرسید

 شاید وقتی من خواب هستم

 تو را دیده باشد

 ولی شاید خورشید هم تو را فقط در خواب ببیند

 شاید هم تو خود خورشیدی

هر چند می دانم برتر از خورشید وتمام  ستاره هایی

 

                           من منتظرم

                                 منتظر دیدن شما در بیداری (شاید همین جمعه)