در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

بی نهایت

 من شما را که بی نهایتی تو قلب کوچکم جا دادم

نمی دونی چقدر سخته حس کردن و داشتن چیزی که خیلی برتر از ...

 ولی من هر لحظه این فشار را حس می کنم و همین منو به شما نزدیک تر می کنه

یعنی به حس خواستن و دوست داشتن ...

 

من رو سراشیبی تندی ام که اگر شما کمکم کنید خیلی سریع به قله می رسم ولی اگه تنها یک شن از زیر پام بردارید به قعر دره ای می رم که معنی اون مرگه .مرگه روحم دلم و همه چیزم ...

من هر روز وهر لحظه ذره ذره این سراشیبی را بالا می رم

یعنی همه سعی ام رو می کنم    با همه سختی اش خنده رو لبامه و این به خاطر امید دیدن شما تو قله است

هر چند دستهام پر از جراحت صخره های بی رحم و ...

و پاهام خسته از تکیه به تکه سنگها و شن ریزه ها و...است  که مجبور به تکیه به اونهام ( در حالی که اگر شما کمک کوچکی بهم می کردید خیلی زود این راه به آخر می رسید)

می ترسم از اینکه به قله برسم ولی شما نباشید یا نخواهید منو ببینید آنوقت قله آرزوهام  و خوبیها و ...که انتظارش و می کشیدم

میشه تیز ترین خنجر دنیا و قلبم و پاره می کنه

من به خوبی و مهربونی شما امیدوارم

میدونم اگه تو راه اشتباهی کنم اشتباهی که مطمئنا برای نزدیک تر شدن بوده ولی شاید جاهلانه

 شما  به خاطر اون منو از دیدنتون محروم نمی کنید  اگه با اطمینان می گم برا اینه که باور دارم شما بهترینی بهترین اینو باور دارم

                 (به دستها و پاهای خستم و چشمای منتظرم نگاهی کنید.....)