در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

شاید دیر بشه

 

شاید دیر بشه

 

سالهاست که شب تموم نمی شه

حالا دیگه سن شب بیشتر از نگاه  صد تا خورشید شده

حالا دیگه ماه هم خوابش گرفته و می خواد بره

حالا دیگه ...                                               

حالا آبها هم رنگ شب شدن و دیگه حتی تو سد ها آبی برای دیدن سراب هم نیست

سایه درختها هم تموم شده  دیگه درختها قد نمی کشن

حالا دیکه یک دونه آفتاب گردون هم نمونده

همه آفتاب پرست ها هم زندونی اند

حالا آدما آنقدر به خوابیدن عادت کردن که دیگه امیدی به بیدار شدن نیست

دیگه مادربزرگها لالایی تازه ای برای تعریف کردن ندارن

 

اما تو می تونی ادامه بدی

می تونی خورشید ما رو قایم کنی و نذاری بیاد

ولی شاید دیر بشه  شاید سیاهی این شب هوایی که تو سینه هامون میره را هم سیاه کنه , یعنی آسمون دلامون ..

من مطمئنم که خورشید هم دوست نداره پنهان بمونه

بخواه که بیاد  شاید دیر بشه ...

دیروز همه منتظر بودیم خورشید بیاد و صبح بشه ولی باشه یه هفته دیگه هم منتظر می مونیم ....

 

 

                                                           باز هم منتظرم