در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

اشتباه

 

مراقب باشیم چیزایی که دوست داریم را تو آینه آب نبینیم ؛ ممکن از دست بد یمش

 

روزی بلبلی برای خاطر گلی ، تمام شب خیره به او آواز خواند و نگاهش کرد ، ولی انگار گل اون را نمی دید  ، اون گل هم تمام اون شب به بلبلی چشم دوخته بود که پشت به او، آواز می خواند ، و آرزو می کرد برگرده و ببینتش ، ولی ...

اون شب برای هر دوشون خیلی سخت گذشت ..

نزدیک صبح یکدفعه نسیمی نه چندان ملایم هر دو شون را به هم ریخت ، با آمدن نسیم بلبل دید که چهره گلش متلاطم شد و تکه تکه ...

آره ، او آنقدر غرق نگاه به گل بود که متوجه نشده بود چیزی که می بینه تصویر اون گل توی آبه ، آب ...

برگشت تا نزدیک گل بره و ...

اما اون آنجا نبود ،باد او را با خودش برده بود ، گلی که تمام شب آرزو می کرد بلبل برای اون بخونه ،

 

حالا دیگه دیر شده بود

گل نا امید بود وبلبل پشیمون

کاش گل ساکت نمی موند ، کاش بلبل ...