در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

به اندازه تو تنها ...

 

 لحظه ها مردند

 ثانیه ها تمام شدند

 ساعت ها توان بیشتر رفتن را ندارند

 روزها به انتهای شب رسیده اند

 

 اما بیش از همه طاقت من است که طاق می شود

 بیش از خورشید می سوزم

 بیشتر از باد بی قرارم

 

 و به اندازه تو تنها

  

 زودتر بیا

 من منتظرم