در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

اشتباه

 

اشتباه

 

پروانه ای که سرنوشت خیلی از دوستاشو موقع سوختن به دور شمع دیده بود

تصمیم گرفت با وجود همه علاقه اش به اون نور سراغش نره و خودشو نجات بده

 

اون وقت بود که رفت پی پیدا کردن یه احساس تازه

 

سر راه به گلستونی رسید که پر از گلهای زیبا بود

فکر کرد عشقشو پیدا کرده

بدون اینکه بالهاشو براش بده

 

سالها گذشت

اون هنوز زنده بود

بالهاش هنوز به همون قشنگی بودن

و نسوخته بود

ولی

 

ولی حالا شده بود پیغام رسون گلها

شهد عشق یکی رو می گرفت و به معشوقش می داد

یا خبر عاشق شدن گلی رو به عاشقش

 

بودن با اون گلها فقط ظاهر زیبای زندگی پروانه بود

 

حالا دوست داشت

برگرده

و دور شمعش بگرده

و تا اخرین ذره برای اون خاکستر بشه

چون

 

اون تنها کسی بود که به خاطرش داشت آب می شد

 

 

اشتباهم رو ببخشید، من می خوام بسوزم ولی شما رو داشته باشم.

من منتظرم