در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

فراموش کن که زنده ای


فراموش کن که زنده ای


فراموش کن
فراموش کن که می توان خوشبخت بود
فراموش کن که دنیا می تواند زیبا باشد
فراموش کن چیزی در این دنیا می تواند از آن تو باشد

فراموش کن کسی می آید
فراموش کن کسی اصلا هست
کسی از جنس این دنیا
یا شاید کسی از جنس آسمان ولی روی این زمین

فراموش کن
فراموش کن
فراموش کن که چیزی در راه است
فراموش کن کسی در راه است
فراموش کن که اصلا خبر خوشی می تواند وجود داشته باشد
فراموش کن
فراموش کن که آمدنش خبر خوبی است
فراموش کن که تو و همه به او نیاز دارید
فراموش کن
فراموش کن
فراموش کن که تو زنده ای و او تنها بهانه زندگی
فراموش کن که بدون او نمی توان زیست
فراموش کن تمام گریه ها و التماسهایت را برای آمدنش
فراموش کن قولی که برای رسیدن یا بردن تو داد
فراموش کن که بهترین دنیا همراه توست
فراموش کن
فراموش کن
چون
چون او

او که بهترین است
او که تنها امید است
تنها کسی که دوستش داشتی
تنها کسی که از غمت می داند
.
.
.
.
.
.
.
.
فراموشت کرده


اگر فراموشم نکردید جواب بدید
خواهش می کنم
من منتظرم