در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

آیا یاوری نیست برای حفظ دین خدا !!!

 

الله

 

 

دلم لرزید

صدام تو گلو خفه شد

دستام بی حرکت

اشک تو چشمهام یخ زد

 

وای خدایا کی بود که براش اشک می ریختم

تا حالا یه اسم بود

ولی حالا

.

.

.

جرات گریه ندارم

طاقت فریاد زدن ندارم

.

خدایا

خدایا

خدایا

 

 

یه بارون دیگه می خوام  برای پاک شدن

من کجام ؟؟

تو خیمه های سوخته !!!

یا

آماده ریختن سرخ ترین خون ... !!!

 

این دستها به سمت بیعت دوباره می رن !!!!

یا

به دنبال شمشیری برای سربریدن از دین !!!!

 

 

آقای من باز هم دستم رو بگیر

می خوام پای مرثیه ای که شما می خونید بنشینم و

با شما بیعت کنم

برای یه انتظار دیگه

برای ساختن دوباره ...

 

االهم اللهم اللهم عجل لولیک ...