در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

نزدیکِ نزدیک

 

 

الله

السلام علیک یا اباصالح المهدی

 

 

لحظه های موندن کوتاه شدن

ثانیه های حضور مثل دایره های اخر یک تلاطم باشکوه هستند که دارن محو می شن

 

آخرین سنگی که تو این گودال آب افتاد

خواست بگه این سکون داره فاسدت می کنه

با پایین رفتن اون سنگ ، بالا اومدم

باز نفهمیدم

رفتم پایین

یکی دستم رو گرفت اورد بالا

دیگه پایین نرفتم

باز همه جا اروم شد

دیگه به سنگی که امده بود فکر نکردم

دنبال دستی بودم که اونو انداخت

اما

همه جا رو مه گرفته بود

باید راهی باشه برای دیدن برای کنار زدن این مه

از افتاب خواستم گرمتر بتابه

سبک شدم

بالا رفتم

دیگه مه ی نبود

دستی هم نبود

باز برگشتم

رفتم تو عمق

سنگی هم نبود

اما هنوز اون تلاطم در اعماق وجود داشت

و من از همیشه ضعیف تر

ولی او نزدیک تر بود

نزدیک تر

نزدیک

ندیدم

اما حس کردم

نزدیکِ نزدیک

 

 

 

آقای خوبان بازهم من غایبم

کمک کن تا ظهور کنم

حضور داشته باشم

تا شما دیده بشید

در کدوم جمعه یارانتون حاضر می شن ؟؟؟

آقا جونم خودتون دعا کنید