در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

اجازه !!!!

 

الله

السلام ....

 

 

 

وقتی دستم رو گرفتم بالا و گفتم اجازه !

اجازه من ... !

اره همون موقع که کسی جوابم رو نداد

همون موقع که چند بار دستم رو بالا بردم تا ....

اون وقت بود که صداها رو شنیدم

صداهایی که همه سوال داشتن و کسی جوابی نداشت

شاید هم جوابی بود ولی کسی اهمیتی نمی داد

شاید هم اشتباه بود یا حتی گناه !

جواب دادن به اون سوال ها رو می گم

در نتیجه همه دستها اومد پایین

صدا ها هم خاموش شد

ولی من صدای اجازه گرفتن ها رو ته دل اونا می دیدم

و دستهای پنهونی بالا رفته رو

و جوابهایی که از سر ناچاری از بقالی کنار کلاس می خریدن و سعی می کردن باور کنن جواب همینه

....

حالا دیگه دستی بالا نمی اد تا سوال کنه

تا اجازه بگیره

اون بقالی هم کلی شیک و پیک شده

دیگه کسی شک نمی کنه بهش

به اینکه جوابی که می فروشه کپی شده است و تازه غلط !

اصلا از اون سوال مهم دیگه خبری نیس

فقط جواب اخر مهم شده

و راه خریدنش

...

ولی من هنوز دوست دارم دستم رو بالا ببرم اجازه بگیرم و سوالم رو بپرسم

وای که این کار الان چقدر مسخره و احمقانه اس

برای همین باید دنبال طراح سوال باشم

خودش حتما جواب درست رو می دونه

هیچ کس جز اون فابل اطمینان نیست

کاش که پیداش کنم

...

اه ... اینجام که پر شده از این بقالی های باکلاس شده و شیک ....  

 

یکی نیس راه رو نشون بده ؟