در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

گره نگشا جانان من


بسم الله الرحمن الرحیم

السلام یا مولای




 

 

دل شکسته را به سلامی مرهم نکردید ... شکست و فراموش شد

چشم خسته را به نگاهی روشن نکردید ... به راه ماند و باران شد

صدای التماس و نیاز را نشنیدید ... فریاد کرد و خاموش شد

...............

ندیدید و نشنیدید و ...............

گرچه باران هنوز می بارد

ستاره ای گاه می تابد

و خیالی همیشه بی قرار یک رویاست !

.

.

اسیر ِ در بندم

گره نگشا جانانم

نوازشی طلبم

 

 

 

یا حــق