الله
با تو از روزگار بی تو می گویم
از گفتن های غیر ِ تو
از بودن های دور از تو
و نگاههای فراموش کرده ی تو
افسوس گفته ها درمان نمی کنند و درد ها می افزایند
افسوس که دلهای عاشق ، دیوانه می شوند و بی عشق می میرند
افسوس که حرفهای در خلوت مان ، غم ِ توست و گفته های آشکارمان ....
بر ما ببخش مهربان
بسم الله الرحمن الرحیم
با تو صحبت می کنم
از دیار ِ روشن ِ فرداهایم
از روزگار ِ شاد ِ سراسر پاکی
با نگاهی به وسعت ِ آفتاب ِ تابان ِ همه لحظه هایم
از روزگار ِ همیشه روز ، همیشه شاد ، همیشه با تو
سلام
از آسمانها ، صدایی دوست داشتنی ، بر تاریکی شب پهن می شود
دستی پر از سیب های آروزهامان به دیدار می آید
چشمی به دنبال سوسویی از هوشیاری است
بیدار بمان دل ِ منتظر
لحظه عاشقی نزدیک است
تا صبح دمی باقی است ........
او می آید
... و لحظه های من
عاشق که شدم
او کمرنگ شد
بی قرار که شدم
او رفت
جان که می دادم
عشق آمد
وقتی مُردم
معشوق بودم !
منتظر
بسم الله الرحمن الرحیم
دلتنگی ام را در آغوش می گیرم و تا بی نهایت ها،
دور می شوم،
از چشمانم ،
از چشمانی که از دلم جدا نمی شوند
در بی نهایت دور ، یک روز ِ آفتابی بهاری وجود خواهد داشت
با آسمانی به رنگ سالها انتظار
و دریایی که پاک می کند
رنج و تنهایی و معصیت را
در بی نهایت دور ، کسی منتظر است
بی نهایت دور ِ نزدیک !
به انتظارم
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا صاحب عصر و الزمان
چقدر دنیا کوچیکه !
چقدر بعضی آدمها بزرگند !
چقدر من کوچیکم !
چقدر زندگی عجیبه !
چقدر موندن سخته و رفتن پر اضطراب !
چقدر خدا بزرگه
و چقدر مهربون
دوستت دارم
سرور عالمیان!
غم ات را به دنیا ده تا آن بسوزد نه دل نازنین مهربان ِ شما
در سوگ مولای مان شریک بدان