در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

امروز ِ ناپدید !


بسم الله

السلام یا مولای

 

 

 

دیروزها و فرداهای من اونقدر به هم وابسته شدن که

در امروز، پابه پای هم دارن جلو می رن

 

 

رنگ سبز برگهای بید مجنون دیروز، هیچ وقت با برف زمستون فردا عوض نمی شه

خورشید گرم تابستون دیروز، هیچ وقت با سرمای بوران فردا سرد نمی شه

 *

 چشمهای من نه شوق طلوع امروز رو داشت و نه غم غروبش رو

 در لحظه طلوع، روی بال ظهر دیروز بود و

 وقت غروب، کنار مهتاب فردا

 *

امروزی وجود نداره

برای همین ِ که چشمهام، دیگه جایی رو نمی بینن !!

 

فردای آمدن شما،  اولین روز زندگی

دیدن

شنیدن

زنده شدنـ..........................ـه

 

با دیروز آشنایی، آشناترم کنید آقا

 

 

من منتظرم