در اوج با توام من
نه در زمین سرایی، نه آسمان مکانی
پرنده رهایی، در اوج با توام من

زمین نشد کمندی، هوا که نیست بندی
در این فضای زیبا، چو باد با توام من

حور نداشت نوری، چشم نداشت سویی
وزان نگاه روشن، به نور با توام من

فردوس را نه شوری، لاهوت را چه رویی
بریده از دو عالم، در تو، با توام من