جایی میان بیخودی و کشف ...

 

 

الله

السلام علیک یا اباصالح المهدی

 

 

باید کتاب رابست

باید بلند شد

در امتداد وقت قدم زد

گل را نگاه کرد

ابهام را شنید

باید دوید تا ته بودن

باید به بوی خاک فنا رفت

باید به ملتقای درخت و خدا رسید

باید نشست

نزدیک انبساط

جایی میان بیخودی و کشف

 

(سهراب)

... ممنون از ریحان عزیز

 

 

 

کتاب رو بستم

اما دیگه نفسی نمونده بود

اخه همه اون کتاب رو دویده بودم

 

یه سراشیبی تند درست وسط کتاب وجود داشت

کاش همه سراشیبی ها برای پایین رفتن بود

اما این یکی رو باید بالا می رفتم

اونم نه اهسته

باید می دویدم

 

خوردم زمین

چندین بار

هر سنگ ریزه ای باعث زمین خوردنم می شد

اخه خسته شدم

نفس ندارم

حالا نشستم

به قول سهراب

نزدیک انبساط

ولی فقط برای نفس گرفتنه

این انبساط منو به رفتن بیشتر تحریک می کنه

چون هنوز نرسیدم

 

 

جمعه شد

بعد از چندین جمعه دیگه

دورتر شدید آقا !!

چرا !!!

می دونم داریم کم کاری می کنیم

ولی شما خودتون کاری بکنید

ما خسته ایم

از کار نکرده

کمک کنید

 

 

یا معین و یا ناصر