دنیا برو او می خواد بیاد

 

 

الله

السلام علیک یا اباصالح المهدی

 

 

 

دیگه اجازه داشتنت رو ندارم

حتی ته ته دلم

اخه قراره کسی بیاد

اره کسی

کسی که گفته اگه تو باشی

اگه حتی اون ته ته ها یادگاری مونده باشی

نمی اد

باید بیرون بری

و این غمگینم می کنه

دیگه حق غمگین بودن رو هم ندارم

حق ندارم

چون اونی که می اد دوست نداره ناراحت باشم

یعنی اگر هم دلتنگ باشم یا ناراحت فقط باید به خاطر اون باشه

گفته تا دلم خالی خالی نشه نمی اد

خوب حق داره

اخه خیلی دوسم داره خیلی خیلی

دوست داره دوستم باشه

دوست داره تنها کسم باشه

خوب فقط این شرطشه

اون می خواد یه دنیا که نه بیشتر

شادی

لذت

محبت

عشق

اره می خواد بهم عشق بده

می خواد بهم محبت کنه

خوب باید توبری دیگه

اگه بری اون زودتر می اد

اگه بری

اون هم منو بیشتر دوست داشته میشه

خوب منم دوسش دارم

ولی هنوز عاشقش نیستم

خوب می دونی همه عشقم و علاقه ام رو دادم به تو

خوب باید پس بدی

اخه دیگه تو رو نمی خوام می خوام مال اون بشم

اون خیلی دوسم داره

خیلی خیلی

خوب منم می خوام دوسش داشته باشم

گفته هر چی بخوام بهم می ده

گفته کاری می کنه دیگه هیچی جز اون نخوام

باورش کردم

اخه خیلی مهربونه

تا حالا هم خیلی کارا برام کرده

وقتی فکر میکنم می بینم راس می گه

وای نمی دونی چه حرفا زدم پشتش

چه چیزا

چقدر بد حرف زدم باهاش

چقدر بی اعتنایی کردم

چقدر نزدیک بوده و من پشت کردم

خوب هر کی بود می گذاشت و می رفت

اصلا یادش هم نمی افتاد که من هستم

من بودم اسمشو هم نمی اوردم

اخه نمی دونی من چه ها کردم

ولی اون خیلی مهربونه خیلی خیلی

اون گفته حتی نمی خواد معذرت بخوام

اون نگفته بخشیده

اون گفته عوض همه اون بدی ها حاضره به همون اندازه حتی بیشتر بهم خوبی کنه خواسته هامو بده

شنیدم که می گفت انقدر دوسم داره که وقتی من  بد می کردم بهش ناراحت می شده نه به خاطر خودش ها برای این که من ازش دور تر میشدم و دلتنگم می شده

یادمه یه بار یکی گفت اون خیلی صدات کرد چرا جواب ندادی

ولی من اصلا صداشو نشنیده بودم

ولی اون حتی گله هم نکرد

باز فردا و فردا و فرداش اومد و باز صدام کرد

انقدر که بالاخره شنیدم

ولی باز هم اروم و معمولی جوابش دادم

باز مهربون تر و من باز اعتنا نکردم

یادمه یه بار وقتی با تو بودم بهم گفت من مهربون ترم با من هم حرف بزن

می دونی من باهاش حرف زدم ولی می دونی باز از تو گفتم

اون می خواست بفهمم چقدر دوسم داره

من خواستم تو رو به من بده تا باور کنم دوسم داره

چقدر احمق بودم

هر چند اون ناراحت شد ولی داد

تو رو به من داد

و من فقط یه تشکر و خشک و خالی کردم

ولی کلی برای همون تشکر خوشحال شد

نمی دونی اون کیه

انقدر مهربونه که تصمیم گرفتم همه رو فراموش کنم تا شاید بتونم بفهممش

می دونم سخته

اخه اون خیلی بهتر از اونی که من بفهمم

ولی اخه این همه مهربونی رو نمی شه دید و باز بی اعتنا بود

هر چند من بودم همه عمر

می دونی گفته هر چی بیشتر دوسش داشته باشم اون هم بیشتر و بشتر دوسم داشته می شه

گفته امکان نداره تنهام بزاره

بارو می کنم

اخه تا همین حالا هم تنهام نگذاشته

می دونی چی شده ؟ من نمی دونم !! فقط فکر می کنم دارم به اون ارزویی که سالها داشتم می رسم

یه ارامش واقعی

بدون دغدغه

با کلی لذت

شادی

بهم گفته همش به فکر اومدن پیش من باش

گفت می دونه چقدر سخته اینجا زندگی کردن

قول داده منو پیش خودش ببره

از خیلی ها شنیدم در مودر اونجایی که می گه

می گن خیلی بهتر از اینجاس

گفته اماده بشم

هر لحظه ممکنه بیاد و منو ببره

گفته با همه خداحافظی کن

گفته هر باری که از خونه بیرون می ام اماده بیام شاید تو راه اومد و منو برد

گفته شاید یکم طول بکشه ولی حتما می اد

گفته وقتی برم پیشش دیگه برای همیشه اروم اروم می شم

گفته اونجا همه چی رو برای من ساخته

اولش دلم تنگ شد برای تو برای همه چی

ولی گفت اونجا دلتنگی نیست

یه باری که از تاریکی خیلی ترسیدم گفت

گفت اونجا خیلی روشنه

انقدر که هیچ وقت تاریکی رو نمی بینم

باور می کنی باور می کنی

اون این همه چیز برام اماده کرده

باورت می شه منو داره کجا می بره

خلاصه اینکه اگر بی خداحافظی رفتم ناراحت نشو

اخه اگه بیاد سراغم که بریم نمی تونم صبر کنم باهاش می رم

حالا فقط یه ارزو دارم اینکه

همه ارزوهام برن، پاک شن، تا اون زودتر بیاد

 

 

دوست عزیزم زود تر بیا

من دارم اماده می شم

سلام دوست من