لحظه عبور شما از
ثانیه های گمشده بین گذشته و اینده ، پر از التهاب ملموسی از امید ِ پایان ِ
انتظار بود
کلمات مقدس یک به
یک چشمانم را نواخت و بر دل نشست
اما دعا !!!
چون پرکنده ای
ترسان و مضطر، در نوسان نو شدن نفس ها ، بین خواستن و گریستن و فنا شدن .... تنها
ایستاد و برای حرکت دعا کرد ..... شاید راهی گذاری در امتداد وصال و تقاطع واژه
واژه های معرفت و شاید دیدار .......