تاریکی ... هیچ .... نور


بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

 

 

 

باورم نمی شد که با "هیچ" بشه شکست

در "هیچ" گیر کرد

با "هیچ" برخورد کرد و صدمه دید

یا حتی همین "هیچ" مانعی برای جلوتر رفتن بشه

 

 

چشماتو بازِ باز کن

در تاریکی مطلق، بدون هیچ روزنه ای

قدم بردار

قبل از سومین قدم ، حتما با سر می خوری به "هیچ"

به خلا روبروت

به چیزی که نیست

حتی وقتی دستات رو جلو می گیری و دنبال دستاویزی می گردی

 

و اگر این تاریکی ادامه پیدا کنه

اگر در طول راه هیچ دستاویزی نباشه

حتما سقوط می کنی

در یکی از چاله هایی که وجود نداره

اما چون تو نبودنش رو نمی تونی ببینی، می افتی توش !!!

 

امتحان کن

تو هم باورمی کنی

 

باور میکنی که اگر نباشه

حتی همین "هیچ" می تونه نابودت کنه

باور می کنی که اگر نباشه

تو هم کم کم فراموش میکنی که هستی

 شاید حتی ترجیح بدی اون چشمای باز ِ باز رو ببندی

چون

نه چیزی قابل دیدن ِ

و نه چیزی ارزش نگاه کردن داره

 

امتحان کن

تا باور کنی بدون نور،

"هیچ"  بزرگتر از توست

عمیق تر از هر دره ای ِ

و ضربه اش از هر برخوردی کشنده تر

 

امتحان کن

تا باور کنی اون خود نور ِ

 

 

 

به انتظار نور