قهر

 

عزیزترین ، بزرگوار ، نمی دونم چطور بگم ولی کلی گله دارم ، راستش می خوام با شما قهر کنم ، و فکر می کنم حق با منه .مگه ما کس دیگه ای جز شما را داریم که باهاش حرف بزنیم ،خوب شما امام زمان ماهستید ، مطمئنم اگه در زمان هر امام  دیکه ای بودم و از خواسته هام بهشون میگفتم حتما حداقل جوابم را می دادندراه درست و نشانم می دادند اما شما می دونم که حرفهام و می شنوید ولی نمی دونم چرا جوابی نمی دید من از شما کمک خواستم برای چیزی که هیچ کس دیگه ای جز شما نمی تونه کمکم کنه ، چرا چیزی نمی گید ،بگید مشکل کجاست ، اصلا بگید چرا جوابم را نمی دید .

شما حضورتون بیشتر از همه اماما ی دیگه است شما که نگفته همه چیز و می دونید پس...

درسته من آنقدری لایق نیستم شاید آنقدری هم مخلص نباشم ولی شما که مثل گذشته  مهربون  و بی نظیر هستید شاید من از کسایی که به شما نزدیکترن بیشتر به کمک شما احتیاج داشته باشم .شما با قلب بی نهایتتون من و بپذیرید .

ولی من با شما قهرم و تا وقتی حرفی نزنید دیگه نمی نویسم ،  هرچند خیلی برام سخته و نوشتن برای شما را از هر کاری بیشتر دوست دارم ولی تا  جواب ندید دیگه نمی نویسم ........ هر چند مطمئنم که خیلی منتظر نمی مونم .

                                    من باز هم منتظرم