در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

تو به من نزدیکی





گاهی چنان دور می شوم که یارای برگشتن نیست
اما
تو به من نزدیکی
در تمام غزلها
در تمام رویاها
در تمام...

من با تو تا انتهای دریا رفته ام
تا قله های بلند دویده ام
و تا افتاب پرواز کرده ام

تو نزدیکی
من شبهای زیادی با قصه هایت خوابیده ام
و خوابهای زیادی در شب از تو دیده ام
من با خوابها زندگی کرده ام
و در زندگی از خوابهایم برایت گفته ام

تو نزدیکی
من در کنار نرگسهایت عاشقانه زیسته ام
تو را در تمام اینه ها دیده ام
من بارها صدایت را شنیده ام
من بارها ردپای تو را در باغچه یافته ام

تو نزدیکی
من تو را در نگاه تمام شبها می بینم
من به اواز تو در تمام صبح ها گوش می دهم

تو نزدیکی
من بارها سلامت را جواب داده ام
و بارها جواب سلامم را گرفته ام
من بارها همراه خنده تو خندیده ام
و بارها با گریه ات اشک ریخته ام

تو نزدیکی
و من منتظرم


با نامردی تمام گفتم تو جواب حرفهام رو نمی دی و این انصاف نیست که همه عمر فقط من حرف بزنم

حالا التماست می کنم که منو برای این حرف ببخش
من از همه چی برات گفتم
اما تو نه نصیحت کردی
نه تنبیه
و نه ...

ولی نفهمیده بودم که وقتی بعد از همه این حرفها آروم آروم آروم خوابم می بره
تو برای رسیدن به ارزوهام تا صبح دعا می کردی

دوست دارم بیشتر از همیشه