الله
گفتند باران دیگر پاک نخواهد کرد گرد روی گل را
.
خندیدند به پرواز پروانه به دور گل نیمه جان پژمرده
.
سوختند در سرمای نفس تنهایی برگ یخ زده
.
گریختند از هیجان پرطراوت سبزینه
.
زیرا قلب پرتپش گل را ندیده بودند
شبنم پاک تر از آسمان را نمی شناختند
دستان رو به خورشیدش را باور نداشتند
و از رویش زندگی می ترسیدند
.
.
.
و از نگاه مهربان پرورنده گل غافل بودند
فردا ما را همراهی کن
ای امام خوبان
و سرور جهانیان
ما به انتظار تو و برای تو دست بر اسمان بلند خواهیم کرد