در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

آخرین کلمه ء زندگی من ؟؟؟؟

یا الله

 

 

قرآنم باز مونده – به دنبال آخرین کلمه ء این زندگی هستم – جمله ها ناتموم می مونند – باز باید خودم بگردم – دوباره می خونم – السابقون السابقون اولئک المقربون – چشمهام می گرده دنبال معنی اش – نمی تونم باور کنم– چشم هام رو میبندم و زمزمه میکنم – همون کلمات تازه ء همیشه – یا رب یا رب ... یا مولای – این دونه های سیز می خوان که دوباره فریادهای زیر لب را بشمارن – زانو می زنم – به خاک می افتم – چرا باور نمی کنم که آخر راهه ! – باز به یادم می آد – خوش به حالش – یعنی رسیده به خدا ؟!  یعنی الان توی راهه ؟! جز این باشه باور نمی کنم – اما من کجام ؟؟ هنوز همین جا – بین پله اول و دوم هنوز مردد و بالا و پایین می رم – خدایا خدایا ! دستات کجان ؟ ... نفس ام تنگ می شه – چرا این اشک ها تموم نمی شن ؟! صدا می آد – باید برگردم به لحظه ها – اشک ها رو تبدیل می کنم به لبخند - .............. بله خوبمممم ، خوب ِ خوب !!!!!!!!!!!!!