-
سقوط و پرواز
چهارشنبه 4 مهرماه سال 1386 01:18
افتاد از بلندترین بامی که تا اون لحظه دیده بود پرنده کوچکی که برای اولین بار سراز لانه اش بیرون می اورد اولش ترسید خیلی زیاد دیگه داشت همه چی تموم می شد نزدیک رسیدن به زمین که مساوی رسیدن به مرگ بود اما یه لحظه حس کرد اون قدرتی داره که قبلا ازش بی خبر بود یه چیزی تو ناخوداگاهش گفت بال بزن بالهاتو بازکن تو هم از جنس...
-
فصل باریدن
سهشنبه 3 مهرماه سال 1386 14:51
فصل یار و یاد و فصل باد شد فصل باریدن به یاد مرگ گل فصل رقصیدن به یاد یار شد فصل بوئیدن ولی بی تو شدن فصل رنگ و شادی با غم شدن این خزان آمد چراغم را گرفت این خزان آفتاب داغم را گرفت باد تند خاکسترم را هم ببرد باد پائیزی نگارم را ببرد گرچه می آید به دنبالش بهار باد آمد، خیالش هم ببرد
-
تکیه بر تو
دوشنبه 2 مهرماه سال 1386 21:02
تکیه بر ادراک کردم باد شد تکیه بر دیوار کردم خاک شد تکیه بر یارم بکردم اب شد تکیه بر نام تو کردم کوهها پیدا شدند دست ها بالا گرفتم آسمان هم یار شد منتظرت هنوز منتظره
-
کی و کجا وعده دیدار ما
یکشنبه 1 مهرماه سال 1386 11:06
دست افشان پای کوبان می روم بر در سلطان خوبان می روم می روم بار دگر مستم کند بی پر و بی پا و بی دستم کند می روم کز خویشتم بیرون شوم در پی لیلا رخی مجنون شوم ای دو سه تا کوچه ز ما دورتر نغمه تو از همه پر شورتر کاش که این فاصله را کم کنی محنت این قافله را کم کنی کاش که همسایه ما می شدی مایه اسایه ما می شدی دوش مرا حال...
-
هیهات
شنبه 31 شهریورماه سال 1386 13:33
حالیا مصلحت وقت در آن میبینم که کشم رخت به میخانه و خوش بنشینم جام می گیرم و از اهل ریا دور شوم یعنی از اهل جهان پاکدلی بگزینم جز صراحی و کتابم نبود یار و ندیم تا حریفان دغا را به جهان کم بینم سر به آزادگی از خلق برآرم چون سرو گر دهد دست که دامن ز جهان درچینم بس که در خرقه آلوده زدم لاف صلاح شرمسار از رخ ساقی و می...
-
خودت بیا
شنبه 31 شهریورماه سال 1386 00:52
یه دنیا ابر می خوام تا با من همراهی کنن یه دنیا بارون تا چشمامو خیس کنن یه اسمون خالی تا حرفامو توش بریزم یه اسمون بی صدا با هق هقم پرش کنم دنیا و اسمون کمه خودت بیا خودت بیا تا گله پیشت بکنم دیدی باز تو رو فقط خواستم پس زود بیا
-
دارم دیوار دنیا رو بالا می رم
جمعه 30 شهریورماه سال 1386 23:05
آقا جون شکستنم تو برکه ها جام گذاشتن می خواستم بزرگ بشم تا قدم به بالای دیوار دنیا برسه ولی هنوز به بلندی دیوار خودم هم نرسیده دیگه نمی تونم منتظر بزرگ شدن بمونم دارم از دیوار بالا می رم ولی بالا رو نمی بینم می ترسم در حال پایین اومدن باشم و خودم ندونم و فکر کنم دارم بالا می رم آقا جون یه چراغ بهم بده یا یه راهنما...
-
دارم دیوار دنیا رو بالا می رم
جمعه 30 شهریورماه سال 1386 23:05
آقا جون شکستنم تو برکه ها جام گذاشتن می خواستم بزرگ بشم تا قدم به بالای دیوار دنیا برسه ولی هنوز به بلندی دیوار خودم هم نرسیده دیگه نمی تونم منتظر بزرگ شدن بمونم دارم از دیوار بالا می رم ولی بالا رو نمی بینم می ترسم در حال پایین اومدن باشم و خودم ندونم و فکر کنم دارم بالا می رم آقا جون یه چراغ بهم بده یا یه راهنما...
-
فراموش کن که زنده ای
سهشنبه 27 شهریورماه سال 1386 23:46
فراموش کن که زنده ای فراموش کن فراموش کن که می توان خوشبخت بود فراموش کن که دنیا می تواند زیبا باشد فراموش کن چیزی در این دنیا می تواند از آن تو باشد فراموش کن کسی می آید فراموش کن کسی اصلا هست کسی از جنس این دنیا یا شاید کسی از جنس آسمان ولی روی این زمین فراموش کن فراموش کن فراموش کن که چیزی در راه است فراموش کن کسی...
-
تو به من نزدیکی
سهشنبه 27 شهریورماه سال 1386 00:21
گاهی چنان دور می شوم که یارای برگشتن نیست اما تو به من نزدیکی در تمام غزلها در تمام رویاها در تمام... من با تو تا انتهای دریا رفته ام تا قله های بلند دویده ام و تا افتاب پرواز کرده ام تو نزدیکی من شبهای زیادی با قصه هایت خوابیده ام و خوابهای زیادی در شب از تو دیده ام من با خوابها زندگی کرده ام و در زندگی از خوابهایم...
-
اندازه خوبی تو
دوشنبه 26 شهریورماه سال 1386 16:51
پرسیدم دوری یا نزدیک با فریاد صدات کنم یا نجوام رو میشنوی و تو گفتی من همون صدای فریاد و اشک تو نجواهات هستم و من دوباره مثل همیشه فقط شرمنده از سئوالم شدم ولی حالا می دونم وقتی داشتم چشمامی رو که پر از اشک بود به یادت می بستم تو توش بودی و شاید توخود اون اشکها بودی امروز درست بین شب سیاه و طلوع دوباره وقتی همه هنوز...
-
قربانیت را بپذیر
شنبه 24 شهریورماه سال 1386 00:28
هیچ وقت نبود حتی وقتی از همیشه نزدیک تر و مهربان تر بود حتی وقتی حس کردم صدایش را می شنوم حتی وقتی لبخندش را دیدم هیچ وقت نبود در تمام روزهای دلتنگی دیروز و نه در سرتاسر نگاه های منتظر فردا هیچ وقت نبود و من برای نگاهش نذر اشک کردم و برای صدایش شعر قربانی کردم و برای اولین کلام جشن گرفتم و برای ماندنش دل گرو نهادم...
-
فقط باید رفت
پنجشنبه 22 شهریورماه سال 1386 20:53
ابرها زیاد شدن یه گرد باد هم از دور داره نزدیک می شه یه بزم حسابی می خوان راه بندازن خورشید هم باهاشون هم دسته آخه با یه بهونه کوچک قهر کرد و رفت همه چی برای یه طوفان حسابی اماده است می خواد همه چیزم رو ببره ولی هنوز کمی وقت دارم باید یه چیزایی رو بردارم و برم کجا؟ مهم نیست الان فقط باید رفت اما نمی تونم چیزی رو جا...
-
از امروز مهمون خدائیم
پنجشنبه 22 شهریورماه سال 1386 13:58
ای عاشقان ای عاشقان دل را چراغانی کنید ای می فروشان شهر را انگور مهمانی کنید معشوق من بگشوده در سوی گدای خانه اش تا برکشم من جرعه ای از ساغر و پیمانه اش *** حلول ماه رمضان مبارک ***
-
ماه شعبان تموم شد
سهشنبه 20 شهریورماه سال 1386 20:41
امروز روز خوبی نبود یعنی خوب شروع نشد خوب تو جمعتون رام ندادیدا خیلی دلخور شدم اون هم درست تو شروع روز بعد از اون همه چی همینطور بد پیش رفت انگار یا باید با شما بود و خوش بود یا بی شما و بی همه چیز ولی نگذاشتم بد تموم بشه شایدم هم شما نخواستید داشتم تموم می شدم ولی بی نظیر بود حالا پر از انرژی شدم الهی ان اخذ تنی...
-
اشتباه
دوشنبه 19 شهریورماه سال 1386 16:00
اشتباه پروانه ای که سرنوشت خیلی از دوستاشو موقع سوختن به دور شمع دیده بود تصمیم گرفت با وجود همه علاقه اش به اون نور سراغش نره و خودشو نجات بده اون وقت بود که رفت پی پیدا کردن یه احساس تازه سر راه به گلستونی رسید که پر از گلهای زیبا بود فکر کرد عشقشو پیدا کرده بدون اینکه بالهاشو براش بده سالها گذشت اون هنوز زنده بود...
-
کاش
یکشنبه 18 شهریورماه سال 1386 20:17
یخ زدم تو این سرمای بی امون کاش چیزی بیشتر از یه بوته نیم سوخته برای گرم شدن داشتم
-
کسی هست نیست ....
شنبه 17 شهریورماه سال 1386 16:12
کسی هست نیست .... پر می شوی از گفتن کسی نیست پر از نگاهی چشمی نیست بی تابی کسی نمی فهمد می گریی چشمی نمی بیند فریاد می زنی کسی نمی شنود و باز پر از گفتن اما کسی کسی نیست جستم همه جا حتی ... اما نه بود کسی بود کسی همیشه بود درست در کنارم حتی نزدیک تر در دلم و من گفتم همه گفتنی ها را دیدم زیباترین نگاه را شنیدم جذاب...
-
تولد بهترین عالم مبارک
سهشنبه 6 شهریورماه سال 1386 20:24
روزی نگاهم به نگاه رسید نگاهی پر از نگاه نه دلبری می کرد و نه دلبری می خواست نگاه یک پرنده شاید یا شاید فرشته ای بی بال نگاه یک مسافر یا شاید همشهری قدیمی نگاه دلتنگی شاد یا شاید غمگینی ... نگاهی با عمق آسمان نگاهی روشن تر از آفتاب نگاهی از ورای دنیا نگاهی برای کنده شدن از هرچه هست اما اما نماند نمی توانست بماند از...
-
واقعیت من
یکشنبه 4 شهریورماه سال 1386 19:33
چیزی جز همان حس زیبای کودکی ها نیست همان دلتنگی قدیمی دوست داشتنی همان گریه های ساده شبانه و حالا تنها یک نگاه انتظاری لبریز شده اشکهایی که سرچشمه را یافته و تمام نمی شود همان نیاز پر از راز و تازه چیزی جز دوست داشتنی عمیق به معنای ژرف بودن نیست آری تنهایی من و انتظار بی حد و عشق بی انتها و فنای در تو، چیزی جز واقعیت...
-
یه سفر شاید تکراری ولی خیلی جدید و متفاوت
جمعه 19 مردادماه سال 1386 11:13
یه سفر شاید تکراری ولی خیلی جدید و متفاوت مشهد-حرم امام رضا دلم تنگ می شود و دگر نگاهی نخواهد بود دلم برای ساده گریستن و شاد بودن تنگ می شود دلم برای خندیدن و غم قشنگ انتظار تنگ می شود دلم برای نگاهت دلم برای صدایت تنگ می شود تمام نگاه های دیروز و همه دلتنگی امروز دلم تنگ می شود دیروز پر از حضور پر لطف تو و امروز پر...
-
کسی میاید ...
چهارشنبه 20 تیرماه سال 1386 21:41
کسی آمد کسی که مثل هیچ کس نبود حتی آمدنش کسی که حتی قدش از دیوارهای دور دلم هم بلند تر بود همان کسی که رفت زود کسی که آمدنش فقط یه دنیا نیاز و عاشقی آورد کسی که حرفهای مرا نشنیده رفت کسی که دیگر من جز او نیستم کسی که همه دنیا به خاطر وجود او نفس می کشد کسی که باز میاید من خوب دیده ام یا صاحب الزمان ادرکنی
-
کسی میا ید
جمعه 15 تیرماه سال 1386 22:02
کسی که مثل هیچ کس نیست من خواب دیده ام که کسی میا ید من خواب یک ستارهء قرمز دیده ام وپلک چشمم هی میپرد وکفشها یم هی جفت می شوند و کور شوم اگر دروغ بگویم من خواب آن ستارهء قرمز را وقتی که خواب نبودم دیده ام کسی میا ید کسی میا ید کسی دیگر کسی بهتر کسی که مثل هیچکس نیست .مثل پدر نیست .مثل مادر نیست ومثل آنکسیست که باید...
-
در اوج با توام من
جمعه 28 اردیبهشتماه سال 1386 14:45
نه در زمین سرایی، نه آسمان مکانی پرنده رهایی، در اوج با توام من زمین نشد کمندی، هوا که نیست بندی در این فضای زیبا، چو باد با توام من حور نداشت نوری، چشم نداشت سویی وزان نگاه روشن، به نور با توام من فردوس را نه شوری، لاهوت را چه رویی بریده از دو عالم، در تو، با توام من
-
قد اجیبت
یکشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1386 10:27
بلندای غرور عاشق همه آمال یه دلبسته تنها نیاز یه مدهوش آخرین خواسته یه طالب تمام معنای انتظار منتهای شیفتگی یه دلشده عظمت و توجه معشوقه و اوج و لحظه فنا وقتیه که بشنوی قد اجیبت دعوتکما فاستقیما حالا دیگه مگه میشه منتظر نموند به اندازه تمام آسمون و زمین انرژی و انگیزه برای انتظار دارم من باز منتظرم
-
حالا اینو می فهمم
سهشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1386 12:13
تو منو واسه خودت می خواستی من تو رو واسه داشتن دیگرون حتی، گفتی که دوسم داری ولی من گفتم، پس کاری کن که دیگران دوسم داشته باشن خواستی عاشقانه صدات کنم صدات کردم که عشق منو بهم بده خواستی تو شبها خلوت کنیم و از دلم برات بگم تو خلوتم فقط از دیگران گفتم گفتی هستم، همیشه، کنارتم و من بارها گفتم؛ آره من همیشه تنهام نفهمیده...
-
فقط منو نگاه کرد
شنبه 15 اردیبهشتماه سال 1386 20:25
کی میدونست امروز، وقتی خورشید بالا میاد ... وقتی ماه به خواب میره ... وقتی آسمون پر از فرشته می شه ... وقتی خدا می خواد بنده هاشو نگاه کنه ... منم که مهمون لطف بی انتهای اون می شم نوبته منه که زمین زیر پاهام تبدیل به آسمون بشه باور می کنید خدا امروز فقط منو نگاه کرد؟!!! دیگه تموم شد احساسی که تموم روزها و شبهام رو...
-
خلا
شنبه 8 اردیبهشتماه سال 1386 23:50
خدایا شبها روز می شن و روزها شب اما آسمان من نه خورشیدی داره و نه ماه و ستاره نه شب تا بخوابم و آرام شم و نه روز که مشغول دنیا شم و فراموش کنم چیزی از زمان نمی دانم نمی دانم چه مدت از این انتظار گذشته فقط گهگاه وقتی از خستگی دویدن تو این سراب خوابم می بره یه ستاره اون دور دورا می بینم که همش فریاد می زنم و صداش می کنم...
-
امشب
جمعه 7 اردیبهشتماه سال 1386 23:00
امشب تمام خواهد شد همه ریسمانها گشوده می شوند نور به چشمانم برمی گردد دوباره خواهم دید امشب نورهیچ ستاره ای آن را پنهان نخواهد کرد هیچ خورشیدی به پای او نخواهد رسید زمینی دیگر نیست که آن را در خود محو کند و نه آسمانی برای دزدیدنش امشب همه چیز از آن من، یعنی اوست امشب تمام سیاهی ها را با خود خواهد برد امشب او را خواهم...
-
همیشه بود
جمعه 7 اردیبهشتماه سال 1386 17:29
در نگاهم بود در لحظه های پر از سکوت حنجره و در احساس دور یک نفس دور، خیلی دور، به نزدیکی همان احساس و همان نگاه و نزدیکِ نزدیک، به دوری آن صدای پر از سکوت اما بود همیشه نه در نگاه و حس و ... در تمام وجودم که جز او نبود منتظرم "یا مهدی ادرکنی"