در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

اشتباه

 

اشتباه

 

پروانه ای که سرنوشت خیلی از دوستاشو موقع سوختن به دور شمع دیده بود

تصمیم گرفت با وجود همه علاقه اش به اون نور سراغش نره و خودشو نجات بده

 

اون وقت بود که رفت پی پیدا کردن یه احساس تازه

 

سر راه به گلستونی رسید که پر از گلهای زیبا بود

فکر کرد عشقشو پیدا کرده

بدون اینکه بالهاشو براش بده

 

سالها گذشت

اون هنوز زنده بود

بالهاش هنوز به همون قشنگی بودن

و نسوخته بود

ولی

 

ولی حالا شده بود پیغام رسون گلها

شهد عشق یکی رو می گرفت و به معشوقش می داد

یا خبر عاشق شدن گلی رو به عاشقش

 

بودن با اون گلها فقط ظاهر زیبای زندگی پروانه بود

 

حالا دوست داشت

برگرده

و دور شمعش بگرده

و تا اخرین ذره برای اون خاکستر بشه

چون

 

اون تنها کسی بود که به خاطرش داشت آب می شد

 

 

اشتباهم رو ببخشید، من می خوام بسوزم ولی شما رو داشته باشم.

من منتظرم

 

کاش

 

 

یخ زدم تو این سرمای بی امون کاش چیزی بیشتر از

          

         یه بوته نیم سوخته برای گرم شدن داشتم

کسی هست نیست ....

کسی هست نیست ....

 

پر می شوی از گفتن

کسی نیست

پر از نگاهی

چشمی نیست

بی تابی

کسی نمی فهمد

می گریی

چشمی نمی بیند

فریاد می زنی

کسی نمی شنود

و باز پر از گفتن

اما کسی

 

کسی نیست

جستم

همه جا

حتی ...

 

اما نه

بود کسی بود

کسی همیشه بود

درست در کنارم

حتی نزدیک تر

در دلم

 

و من گفتم

همه گفتنی ها را

دیدم

زیباترین نگاه را

شنیدم

جذاب ترین صدا را

و باز گریستم

و او گریه ام را دید و گران خرید

و من باز پر از گفتن

و او می شنید

و او می شنید

و او می شنید

و او می شنید

 

تولد بهترین عالم مبارک

 

 

روزی نگاهم به نگاه رسید

نگاهی  پر از نگاه

 

نه دلبری می کرد و نه دلبری می خواست

 

نگاه یک پرنده شاید

یا شاید فرشته ای بی بال

 

نگاه یک مسافر

یا شاید همشهری قدیمی

 

نگاه دلتنگی شاد

یا شاید غمگینی ...

 

نگاهی با عمق آسمان

نگاهی روشن تر از آفتاب

 

نگاهی از ورای دنیا

نگاهی برای کنده شدن از هرچه هست

 

اما

اما نماند

نمی توانست بماند

از جنس این دنیا نبود

 

رفت

من ...

ولی رفت

 

باز هم ماندم

باز هم ماندم

خواستم ولی ماندم

 

من اسمانی نبودم

نیستم

ولی

خواهم شد

من هم می روم

 

 

 

باور کنید که همه طاقت ها سر اومده دیگه توانی برای انتظار نمونده

آقا جون خودتون برای اومدنتون دعا کنید

ما هم با شما آمین می گیم

 

تولدتون مبارررررررررررررررررک

 

واقعیت من

 

 

چیزی جز همان حس زیبای کودکی ها نیست

همان دلتنگی قدیمی دوست داشتنی

همان گریه های ساده شبانه

و

حالا تنها یک نگاه

انتظاری لبریز شده

اشکهایی که سرچشمه را یافته و تمام نمی شود

همان نیاز پر از راز و تازه

چیزی جز دوست داشتنی عمیق به معنای ژرف بودن نیست

 

آری تنهایی من و انتظار بی حد و عشق بی انتها و فنای در تو، چیزی جز واقعیت من نیست

 

یه سفر شاید تکراری ولی خیلی جدید و متفاوت

یه سفر شاید تکراری ولی خیلی جدید و متفاوت

مشهد-حرم امام رضا

 

دلم تنگ می شود

و دگر نگاهی نخواهد بود

دلم برای ساده گریستن و شاد بودن تنگ می شود

دلم برای خندیدن و غم قشنگ انتظار تنگ می شود

دلم برای نگاهت دلم برای صدایت تنگ می شود

تمام نگاه های دیروز

و همه دلتنگی امروز

دلم تنگ می شود

دیروز پر از حضور پر لطف تو و

امروز پر از غم رفتن و دور شدن

دلم برای خودم تنگ می شود

برای خودم و در کنار شما بودن

برای خودم و پاک بودن

برای خودم و یک نگاه بلند پاک

برای خودم و دوستداشتن ...

دلم تنگ می شود

 

حالا دارم می رم می ترسم خودم و اینجا جا بگذارم خود خوبم رو خودم رو که اینجا شما ساختیدش خودی که دوسش داشتم چون حس می کردم خدا هم دوستش داره می ترسم جاش بگذارم دلم تنگ می شه برای نگاهی که دیگه شاید منو نبینه دلم تنگ می شه برای حضوری که هیچ وقت در محضرش نبودم ولی همیشه باهام بود دلم تنگ می شه واسه یه دنیا آرامش دلم تنگ می شه برای ...

 

امام رضای عزیزم یادگاری که بهم دادید رو برای همیشه نگه می دارم، راستش برام کمی سخته ولی دیگه مهم نیست، من همیشه با احترام و علاقه نگهش می دارم شما هم کمکم کنید

کسی میاید ...

 

کسی آمد

کسی که مثل هیچ کس نبود

حتی آمدنش

کسی که حتی قدش از دیوارهای دور دلم هم بلند تر بود

همان کسی که رفت

زود

کسی که آمدنش فقط یه دنیا نیاز و عاشقی آورد

کسی که حرفهای مرا نشنیده رفت

کسی که دیگر من جز او نیستم

کسی که همه دنیا به خاطر وجود او نفس می کشد

کسی که باز میاید

من خوب دیده ام

یا صاحب الزمان ادرکنی

کسی میا ید

 

 

کسی که مثل هیچ کس نیست
من خواب دیده ام که کسی میا ید
من خواب یک ستارهء قرمز دیده ام
وپلک چشمم هی میپرد
وکفشها یم هی جفت می شوند
 و کور شوم اگر دروغ بگویم
من خواب آن ستارهء قرمز را وقتی که خواب نبودم دیده ام
کسی میا ید
کسی میا ید
کسی دیگر
کسی بهتر
 کسی که مثل هیچکس نیست .مثل پدر نیست .مثل مادر نیست
ومثل آنکسیست که باید باشد
 وقدش از درخت های خانهء معمار بلند تر است
وصورتش...
چرا من اینهمه کوچک هستم که در خیابانها گم می شوم
چرا پدر که اینهمه کو چک نیست ودر خیابانها هم گم نمی شود کاری نمی کند
که آنکسی که بخواب من آمده ست . روز آمدنش را جلو بیاندازد
کسی میا ید
کسی میا ید
 کسی که در دلش با من است
 و در نفسش با من است
و در صدایش با من است
 کسی میا ید
 من خواب دیده ام...

در اوج با توام من

نه در زمین سرایی، نه آسمان مکانی
پرنده رهایی، در اوج با توام من

زمین نشد کمندی، هوا که نیست بندی
در این فضای زیبا، چو باد با توام من

حور نداشت نوری، چشم نداشت سویی
وزان نگاه روشن، به نور با توام من

فردوس را نه شوری، لاهوت را چه رویی
بریده از دو عالم، در تو، با توام من

قد اجیبت

 

بلندای غرور عاشق

همه آمال یه دلبسته

تنها نیاز یه مدهوش

آخرین خواسته یه طالب

تمام معنای انتظار

منتهای شیفتگی یه دلشده

 

عظمت و توجه معشوقه

و اوج و لحظه فنا وقتیه که بشنوی

 

قد اجیبت دعوتکما

فاستقیما

 

حالا دیگه مگه میشه منتظر نموند

به اندازه تمام آسمون و زمین

انرژی و انگیزه برای انتظار دارم

 

من باز منتظرم

حالا اینو می فهمم

تو منو واسه خودت می خواستی

من تو رو واسه داشتن دیگرون

 

حتی، گفتی که دوسم داری

ولی من گفتم، پس کاری کن که دیگران دوسم داشته باشن

 

خواستی عاشقانه صدات کنم

صدات کردم که عشق منو بهم بده

 

خواستی تو شبها خلوت کنیم و از دلم برات بگم

تو خلوتم فقط  از دیگران گفتم

 

گفتی هستم، همیشه، کنارتم

و من بارها گفتم؛ آره من همیشه تنهام

 

نفهمیده بودم

که چقدر دوسم داری

من تنها نیستم

تو عشقم هستی

تو رو باید داشته باشم

تو رو باید صدا کنم

و تو می خوای اینو بگی که

منم اون که دنبالش می گردی

 

و من همیشه از دیگری گفتم

 

حالا همه چی عوض شده

حالا میدونم عشق فقط تویی

می دونم تو رو باید صدا کنم

فقط به خاطر خودت

حالا دیگه هر شب و روز جلو دلم نگهبانی می دم تا غریبه ای وارد نشه

 

حالا منم که دوست دارم

حتی بیشتر از خودت

 

دیگه تنها نیستم برای همیشه کنارمی

اینو خوب می دونم

حالا اینو می فهمم

 

دوست دارم خدای خوبم

فقط منو نگاه کرد

 

 

کی میدونست امروز، وقتی خورشید بالا میاد ...

وقتی ماه به خواب میره ...

وقتی آسمون پر از فرشته می شه ...

وقتی خدا می خواد بنده هاشو نگاه کنه ...

منم که مهمون لطف بی انتهای اون می شم

نوبته منه که زمین زیر پاهام تبدیل به آسمون بشه

باور می کنید خدا امروز فقط منو نگاه کرد؟!!!

 

 

دیگه تموم شد

احساسی که تموم روزها و شبهام رو برای خودش کرده بود تموم شد

حالا آزادم

از همه زشتی ها و قشنگی های این دنیا

حالا مال خود خودم هستم

دیگه هیچی تو این دنیا منو از شما نمی تونه جدا کنه

حتی یه فکر، یه رویا، هر چند به ظاهر زیبا

دیگه واقعا قشنگ ترین چیزی که منتظرش هستم دیدار شماست

دیگه هیچ لذتی بالاتر از رضایت شما از منو و پذیرفتنم وجود نداره

 

احساس می کنم حالا می تونم پرواز کنم

اونقدر سبک شدم که دیگه این زمین مانعی برای بالا اومدنم نیست

 

کاش کمکم کنید که دیگه اسیر وابستگیهای گذشته نشم

دوباره تو اون گودال نیافتم

کمک کنید بالهای بالا رفتنم قدرت بگیرن

کمک کنید تا باز هم دعا هام مستجاب بشن

 

کمکم کنید من همیشه به شما نیاز دارم

منتظرم

 

خلا

 

خدایا
شبها روز می شن و روزها شب
اما آسمان من نه خورشیدی داره و نه ماه و ستاره
نه شب تا بخوابم و آرام شم و
نه روز که مشغول دنیا شم و فراموش کنم
چیزی از زمان نمی دانم
نمی دانم چه مدت از این انتظار گذشته
فقط گهگاه وقتی از خستگی دویدن تو این سراب خوابم می بره
یه ستاره اون دور دورا می بینم که همش فریاد می زنم و صداش می کنم
انگار اون مال منه
اما ...
اما منو نمی خواد
یا این خلا رو روز کن و بگو بیاد
یا شب کن تا برای همیشه بخوابم

امشب

 

امشب تمام خواهد شد

همه ریسمانها گشوده می شوند

نور به چشمانم برمی گردد

دوباره خواهم دید

امشب نورهیچ ستاره ای آن را پنهان نخواهد کرد

هیچ خورشیدی به پای او نخواهد رسید

زمینی دیگر نیست که آن را در خود محو کند

و نه آسمانی برای دزدیدنش

امشب همه چیز از آن من، یعنی اوست

امشب تمام سیاهی ها را با خود خواهد برد

 

امشب او را خواهم دید

و باز منتظرم

همیشه بود

 

 

در نگاهم بود

در لحظه های پر از سکوت حنجره

و در احساس دور یک نفس

 

دور، خیلی دور، به نزدیکی همان احساس و همان نگاه

 

و نزدیکِ نزدیک، به دوری آن صدای پر از سکوت

 

اما بود

همیشه

نه در نگاه و حس و ...

در تمام وجودم که جز او نبود

 

منتظرم

"یا مهدی ادرکنی"