در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

ای نور و روشنایی وحشت زدگان در تاریکی ها
ای آگاه به بیچارگی و ناتوانیم
ای دوست دلهای صادقان
با من آن کن که تو شایسته آنی
وببخش کسی را که جز دعا مالک چیزی نیست
رحم کن کسی را که سرمایه اش فقط امید است
 و سلاح و زادو برگش فقط گریه.
                                                   (بخشی از دعای کمیل)