در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

انتظار خاموش


به نام الله

السلام "منتظرترین"

 

 

 

تمام سحرهای طاقت و امید صبح شدند و گذشتند و ظهر انتظار رسید

سوزناک و پر رنج و بی انتها

سوختیم و به انتظار گریستیم و دعای باران خواندیدم و ....

ناگهان در میان تازیانه های خورشید، طوفان شد

آسمان بارید

دانه های یخ  زخمهای بی رحمی آفتاب را سخت تر شکافت

امید خشکید

دلها سرد شدند

شب بی هنگام و در خفا رسید

زندگی !!!!! جز واژه ای غریب دیگر نبود

تاریک و مخوف و بی انتها

 

 

اما تاریکی را، نه دستانی به دعا امید پایان دارد، نه دلی به انتظار صبح !

پایانی هست برای این انتظار ؟؟؟؟

چگونه شبی دگر سحر شود؟؟؟؟

 

محبوب من !

قدری نزدیک تر بیا

آرامشی طلبم

 

 

منتظر

 

""خدای شنوای آسمونها ... ممنون که می شنوی و زود جواب می دی""

 

بهار

الله

السلام




گل رز توی گلدون گل داده!

شاید فکر کرده بهاره

شایدم بهارش حالا رسیده

مثل من که باور نمی کنم هنوز یک ماه تا بهار مونده

بهار نزدیک تره

خیلی نزدیک

و من منتظرم !








.

الله



همه دوست دارند به بهشت بروند,

اما کسی دوست ندارد بمیرد!



بهشت رفتن جرأت مردن میخواهد




جرات !!

خواهد داشت

می دانم !

خواهد داشت!



.

به نام الله

سلام

 

 

عاشقانه تر زندگی می خوانم

پر سوزتر مرگ را می بوسم

گویی حضورت غم ناب تازه ای هدیه کرده است

و

برده است هر چه نبود و بود !

 

 

بهارت را به انتظارم

منتظر

 

 

 

.

الله

 

 

 

دور دست ها تک شبنمی با آفتاب سوزان می جنگد

لطافت زندگی هدیه اش می کنم

 

 

خدوندا !

باران بیار برای او

...

 

 

 

.

به نام الله

السلام

 

عاشق آسمانها بودم و بر فراز قله ها !

 

حال که از قله ها بی زارم  

آسمانم شو تا عاشق بمانم

 

 

 

به نام الله

الرحمن

الرحیم

 

 

کاش چون خیال کودکی ام،

در آسمانها بودی !

خجلم از تویی که در قلب منی






...

به نام الله

سلام

 

 

 

خورشید که چشم گشود

5 ساله بودم

اینک من چشم می گشایم

و خورشید پنج هزار ساله است!!!

 

 

مهربان!

چگونه ادا کنم سپاس به این همه لطف را

میانه را یافتم !

اینک من دوباره زنده ام

برای عبور از خواستن و رسیدن به توانایی

 

 

تو را می طلبم نهایت ِ من!

 

منتظر

برای تماشا ....

به نام الله مهربان

سلام بهترین فرستاده

 

 

 

بین خواستن و نتوانستن، چرا میانه ای نیست؟

میانه ای برای عبور کردن و نشکستن!

و زمانی برای ماندن و تماشا !

برای ...

چرا خواستن محال و نتوانستن گناه است؟!

 

 

 

خواستنی ترین!

توانایی ناتوانی را میازما،

که جز بی قراری و شرم چیزی نخواهد داشت

 

 

"میانه ای می جویم برای عاشقی و بقا"

منتظر

 

 

 

قد یه نفس کشیدن ....

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

 

وقتی اندازه مشت ات کوچیک می شه

می شه قد یه نفس کشیدن

چشمهاتو که باز میکنی

فقط یک ستاره رو می بینی

اما قدم هات برای رسیدن به همون هم خیلی کوتاه هستن

اونوقته که اگر مشت ات رو ببندی و

صدای قلب ات رو کم کنی

شاید آروم بشی

 

 

فریاد آرامش ام رو می خوام

نه سکوت پر هیاهو

تا کی آقا ؟؟؟

 

 

من منتظرم

 

 

 

همش فدای شمااااااااااا

الله

 

خستگی های امروزم رو بزار به پای محبت های دیروزت

عیبی نداره

همش فدای شما !

 

"هم ناله"

 

کی یه دونه برف داره ؟؟؟


به نام الله

السلام علیک یا اباصالح (ع)

 

 

 

آروم آروم بنشین

سبک و سپید و پاک

 

با یک نگاه،

کمی بالا بیا

مثل رقص باد

 

تو یه دونه برفی!

از دل عطر خدا پخش شدی

با شادی خواستیم ات

دستها رو بالا بردیم

یک دونه نشست

انقدر شاد و سرخوش شدیم که ...

که ...

که یادمون رفت

یادمون رفت

 

مشت هامون را باز کردیم که باز ببینیمت

 

بعضی مشت ها خالی بود

یعنی رفته بودی ؟؟

 

تو بعضی ها دیگه یه دونه سفید وجود نداشت

شاید سیاه بود شاید خاکستری شاید ...

یعنی عوض شده بودی؟؟

 

بعضی هامون با مشت بسته خوابیدیم

و صبح

همه ماجرا رو فراموش کرده بودیم

حتی دنبالت هم نگشتیم

یعنی تو هم ما رو فراموش کرده بودی؟؟

 

 

حالا گاهی کسی از برف حرف می زنه !

یاد یه مشت بسته می افتم

دلم می خواد باز بشه و ببینمش

 

 

کی یه دونه برف داره ؟؟؟ می شه نشونم بده ؟؟؟

 

 

 

یعنی اون هنوز منو می بینه ؟

پس چرا هیچی تو مشت من نیست !!

 

 

 

امروز ِ ناپدید !


بسم الله

السلام یا مولای

 

 

 

دیروزها و فرداهای من اونقدر به هم وابسته شدن که

در امروز، پابه پای هم دارن جلو می رن

 

 

رنگ سبز برگهای بید مجنون دیروز، هیچ وقت با برف زمستون فردا عوض نمی شه

خورشید گرم تابستون دیروز، هیچ وقت با سرمای بوران فردا سرد نمی شه

 *

 چشمهای من نه شوق طلوع امروز رو داشت و نه غم غروبش رو

 در لحظه طلوع، روی بال ظهر دیروز بود و

 وقت غروب، کنار مهتاب فردا

 *

امروزی وجود نداره

برای همین ِ که چشمهام، دیگه جایی رو نمی بینن !!

 

فردای آمدن شما،  اولین روز زندگی

دیدن

شنیدن

زنده شدنـ..........................ـه

 

با دیروز آشنایی، آشناترم کنید آقا

 

 

من منتظرم