در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

تولد ...

 

از اینکه زمستون بدنیا اومدم خوشحال بودم ,فکر می کردم می تونم به پاکی برفهای زمستون و سادگی طبیعتش باشم

ولی فکر نمی کردم تو یخبندون و سرمای اون گیر کنم

شاید تا چند سال پیش هم نمی دونستم ,

فکر می کردم بهار را دیدم

فکر می کردم گرمی خورشید تابستونو چشیدم

ولی حالا می دونم از وقتی تو زمستون به دنیا اومدم تا حالا هنوز از این یخبندون بیرون نرفتم ,بهار واقعی رو ندیدم و گرمای واقعی خورشید رو حس نکردم

بهاری که فقط با اومدن شما میاد و گرمایی که فقط تو دستای شماست

راستی اونهایی که در بهار به دنیا میان یعنی واقعا بهار رو دیدن ...

 

ولی مهم اینه که یک سال دیگه از معصومیت روز تولدم دور شدم

امسال هم مثل همیشه تنها منتظر هدیه شما هستم فقط و فقط هدیه شما ...

می دونم که باز هم چیزی برام ندارید ولی خواهش می کنم حداقل به عنوان هدیه امروز از من راضی باشید

امروز نگاهی به زندگیم کنید امروز از گناهام چشم بپوشید

 

کاش چیزی می گفتید ...

 

                                                من منتظرم