در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

آمد ...

 

 آمد

تنها یکبار نگاهم کرد

می شناختمش ولی نگاهش غریبه بود

و دیگر نگاهم نکرد

انگار فقط می خواست بگه من هستم همه جا ولی مال تو نمی شم

من فکر می کردم وقتی بیاد همه این انتظار تموم می شه ... می تونم بگم ...

ولی با اومدنش فقط خواست منو تنبیه کنه

خواست بگه حقیر تر از اونم که حتی لحظه ای با من صحبت کنه

ولی

می دونید چقدر انتظار کشیدم ( چند روز چند سال ...)؟

یعنی شایسته این تنبیه هستم ؟

نبودنتون بهتر از این اومدن و کنار گذاشتنم بود

نه اینکه بگم هیچ گناهی ندارم ولی حتی خودم هم نمی تونم یکی از اشتباهاتی که باعث این .... شده را پیدا کنم

اینهمه تنهایی و اینهمه انتظار باعث نمی شه اشتباهاتم را ببخشید و ...

حالا باید چی کار کرد

آخه بگید مشکل کجاست

چی کار کنم که یکبار دیگه نگاهم کنید

 

فکر می کردم یه چیزی تو این دنیا از آن من است

              انتظار شما

ولی حالا هیچ چیز تو دنیا مال من نیست

                                               شاید فقط امید به بخشش شما ...