در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

اطلاعیه بعد از یک خبر !

 

یکبار دیگه هم اینو نوشته بودم و حالا دوباره خبری مثل همون  

 اینجا هنوز سبز است,

ای دوستان !

هنوز سبز است.

اینجا هنوز پیچکها به دور شاخه امید می پیچند و بالا می روند

هنوز هم , صبح هنگام یاسها خاطراتم را خوشبو می کنند

اینجا آبشار زندگی همچنان جاری است

خروشان و استوار

شاداب و با طراوت

رنگین کمان همچنان هفت رنگ دارد

آسمان شب هنوز هم ستارگان را در آغوش گرفته

ماه هنوز هم گاهی قهر می کند

من هم گاهی دلم می گیرد ...

گاهی با باران می گریم

گاهی مثل آفتاب بیرحم می شوم

گاهی چون باد خشمگین

و

گاهی هم مثل گل می شکنم

                            آری من هم گاهی می شکنم...

 

یکبار دیگه ,یکبار دیگه ...

خدایا کاش میدی منو , چطور بگم من هنوز زنده ام من هم یه آدمم چرا کاری نمی کنی

یا اباصالح تا کی تا کی ,مگه شما امام زمان ما نیستید پس ما حرفهامونو جز  شما به کی می تونیم بزنیم چرا نیستید چرا کمکم نمی کنید خواهش می کنم حتی در حد یه جمله یه چیزی بهم بگید ...