در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

روز مرگ یاس...

دیگر نماند

دیگر این هوا جرئت ورود به سینه پاک او را نداشت

دیگر زمین زیر پایش تحمل این عظمت را نداشت

آسمان از اینکه بر فراز او باشد شرمنده بود

شب رسید

همزمان با خاموش شدن او

مهتاب نیز رفت

سیاهی بزرگی و عظمت او را بیشتر می نمایاند

در آن تاریکی

هیچ کی ندید

هیچ کس

هیچ کس ندید که چطور خورشید خاموش می شود

او نور بود و چون نور رفت

این درد با تسلیت آرام نمیشود

اما

امام عزیز ما

همراهی ما را بپذیرید