در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

کی و کجا وعده دیدار ما



دست افشان پای کوبان می روم
بر در سلطان خوبان می روم

می روم بار دگر مستم کند
بی پر و بی پا و بی دستم کند

می روم کز خویشتم بیرون شوم
در پی لیلا رخی مجنون شوم

ای دو سه تا کوچه ز ما دورتر
نغمه تو از همه پر شورتر

کاش که این فاصله را کم کنی
محنت این قافله را کم کنی

کاش که همسایه ما می شدی
مایه اسایه ما می شدی

دوش مرا حال خوشی دست داد
سینه ما را عطشی دست داد

نام تو بردم لبم اتش گرفت
شعله به دامان سیاوش گرفت

نام تو ارامه جان من است
نامه تو خط امان من است

ای نگهت خواست گه افتاب
بر من ظلمت زده یک شب بتاب

پرده برانداز به چشم ترم
تا بتوانم به رخت بنگرم

ای نفست یار و مدد کار ما
کی و کجا وعده دیدار ما

گله مستمندم ای جان به رهت نیاز دارم
به رهت نیاز دارم
به رهت نیاز دارم


زنده یاد آغاسی