در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

فصل باریدن

 

 

فصل یار و یاد و فصل باد شد

فصل باریدن به یاد مرگ گل

فصل رقصیدن به یاد یار شد

 

فصل بوئیدن ولی بی تو شدن

فصل رنگ و شادی با غم شدن

 

این خزان آمد چراغم را گرفت

این خزان آفتاب داغم را گرفت

 

باد تند خاکسترم را هم ببرد

باد پائیزی نگارم را ببرد

 

گرچه می آید به دنبالش بهار

باد آمد، خیالش هم ببرد