در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

سقوط و پرواز

 

 

 

افتاد از بلندترین بامی که تا اون لحظه دیده بود

پرنده کوچکی که برای اولین بار سراز لانه اش بیرون می اورد

اولش ترسید

خیلی زیاد

دیگه داشت همه چی تموم می شد

نزدیک رسیدن به زمین که مساوی رسیدن به مرگ بود

 

اما یه لحظه حس کرد اون قدرتی داره که قبلا ازش بی خبر بود

یه چیزی تو ناخوداگاهش گفت

بال بزن بالهاتو بازکن

تو هم از جنس اون پرنده هایی هستی که هر روز حسرتشون رو می خوردی

فقط بال بزن تو می تونی

 

و شاید برای اولین بار به حرف دلش گوش کرد

و برای اولین بار یه تجربه فراموش نشدنی

 

اون پرواز کرد

با اولین اشتباه به بهترین تجربه رسید

در اولین سقوط اوج رو دید

پرواز کرد

پرواز کرد

 

حالا دیگه خونش بلندترین بام دنیا نیست

اون تا قلب آسمون می تونه بالا بره

اون حالا به قدرت بالهاش ایمان داره

و به کسی که این قدرت رو بهش داده

 

ولی هنوز کسی تو این آسمون کمه

کسی که این سقف آسمون رو برداره تا بتونه بالاتر بره

تا بی نهایت

ولی اون میاد

 

و من باز منتظرم