در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

اشکها

 

بعد از اون بارون بلند

وقتی آفتاب دوباره بالا اومد

آخرین اشکهای روی برگها هم پرواز کردند به آسمون

 

چقدر جاشون خالیه حالا

اشکها رو می گم

آخه

گلدون یاسم اون شب زیر بارون نبود

دوست داره حالا خیس بشه

 

وقتی بارون می خوای آفتابه

وقتی آفتاب می خوای بارونه

 

برای هر دوشون شکر

چون هر دو از طرف تو هستند

 

 

من منتظرم تا آفتاب واقعی یا شایدم بارون واقعی زودتر بیاد

شاید همین جمعه

تو هم همین رو بخواه خدای خوب من