در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

... ولی می شه منتظر بود

 

الله

 

 

دیگه نمی شه مهربون بود با نسیم صبح

وقتی صدای مهربونیت رو همه جا جار می زنه

دیگه نمی شه شبنم روی گل ها رو نگاه کرد

وقتی عکس چشمهای خندونت رو به همه گلها نشون می ده

دیگه نمی شه تو بغض اسمون فریاد زد

وقتی برقش با بی رحمی صدات رو خفه می کنه

دیگه نمی شه زیر سایه بید مجنون اروم خوابید

وقتی کلاغه روی شاخه هاش قصد پریشون کردنت رو می کنه

دیگه نمی شه گلی رو بو کرد

وقتی گلبرگ اش خبر بی وفایی ات رو به ... می ده

دیگه نمی شه تو تنهایی ها بلند اسمت رو صدا کرد

وقتی حتی سایه ات هم برای جدایی نقشه می کشه

 

دیگه نمی شه زنده بود

وقتی تنها دوستت نمی خواد تو رو ببینه

 

 

ولی می شه منتظر بود

چون اگه همه دنیا هم نخوان و نگذارن

می دونی که او مهربونترینه دنیا است

او از جنس دنیا نیست که ازش ناامید بشی

 

اگه تنها دوست منه پس حتما روزی می بینمش

شاید تو یه جمعه دیگه

 

باز منتظر می مونم

منتظرم

منتظرم

منتظرم