-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 15 تیرماه سال 1383 00:01
~THERE IS ALWAYS YOU~ Every dream in my mind is the same It makes no difference the setting It is from my heart it came I can be on a ship sailing across the deep ocean blue One thing never changes In my dream there is always you Walking across a field where wildflowers grow Sun shining or rain showers You're with me...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 8 تیرماه سال 1383 01:21
زندگی سخت است اما من سخت ترم.
-
اطلاعیه بعد از یک خبر !
سهشنبه 26 خردادماه سال 1383 20:17
اینجا هنوز سبز است, ای دوستان ! هنوز سبز است. اینجا هنوز پیچکها به دور شاخه امید می پیچند و بالا می روند هنوز هم , صبح هنگام یاسها خاطراتم را خوشبو می کنند اینجا آبشار زندگی همچنان جاری است خروشان و استوار شاداب و با طراوت رنگین کمان همچنان هفت رنگ دارد آسمان شب هنوز هم ستارگان را در آغوش گرفته ماه هنوز هم گاهی قهر می...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 17 خردادماه سال 1383 02:18
دست در دامن هر کس که زدم رسوا بود کوه با آن عظمت پشت سرش صحرا بود
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 14 خردادماه سال 1383 18:43
بگذار مرا بکشد ! من از امید به درگاه او سر باز نخواهم زد.
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 12 خردادماه سال 1383 20:12
ما چون دو دریچه رو بروی هم آگا ه ز هر بگو مگو ی هم هر روز سلام و پرسش و خنده هر روز قرار روز آینده اکنون دل من شکسته و خسته است زیرا یکی از دریچه ها بسته است نه مهر فسون نه ماه جادو کرد نفرین به سفر که هر چه کرد ,او کرد
-
معنای زندگی
سهشنبه 12 خردادماه سال 1383 11:57
به کرم سبز بیاندیش .بیشتر زندگی اش را روی زمین می گذراند , به پرندگان حسد می ورزد و از سرنوشت و شکل کالبدش خشمگین است. می اندیشد : من منفور ترین موجوداتم, زشت , کریه , ومحکوم به خزیدن در روی زمین . اما یک روز , مادر طبیعت از کرم می خواهد پیله ای بتند. کرم یکه می خورد ...پیش از ان هر گز پیله نسا خته . گمان می کند با ید...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 10 خردادماه سال 1383 15:39
نمی بخشمت اگر...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 4 خردادماه سال 1383 17:00
همه می پرسند چیست در زمزمه مبهم آب ؟ چیست درهمهمه دلکش برگ ؟ چیست دربازی این ابر سپید؟ روی این آبی آرام بلند که ترا می برد اینگو نه به ژرفای خیال؟ چیست در خلوت خاموش کبوتر ها ؟ چیست در کوشش بی حاصل موج ؟ چیست در خنده جام ؟ که تو چندین ساعت مات ومبهوت به آن می نگری ؟ نه به ابر نه به آب نه به برگ نه به این آبی آرام بلند...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 2 خردادماه سال 1383 14:10
دوست عزیزم, باید چیزی را برایت بگویم, شاید ندانی, فکر کردم چه طور از بار تلخ این خبر بکاهم- چطور آب و رنگ بهتری به آن بدهم , وعده بهشت ووعده دیدار با حق را به آن بیافزایم,توضیح های راز آمیز برایش بیابم -اما حاصلی نداشت. نفس عمیقی بکش , و خودت را آماده کن. باید بی پرده صحبت کنم , و به تو اطمینان می دهم به آن چه می گویم...
-
باور کن
شنبه 26 اردیبهشتماه سال 1383 08:22
باور کن باور کن باور کن که زندگی خواهد ماند رود خواهد رفت جوشان و خروشان ماه خواهد تابید رخشان و درخشان خورشید نیز خواهد ماند ولی تو دیگر نیستی حتی زیر خروارها خاک تو می روی به سرانجام با دستانی تهی و دلی سوخته وخواهی سوخت در آنچه خود افروختی و او او نیز می رود ... او خندید خورشید مهربانانه نوازشش کرد در گهواره گیتی...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1383 16:23
سرشارم از خیال ولیکن کفاف نیست در شعر من حقیقت یک ماجرا کم است
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 4 اردیبهشتماه سال 1383 09:48
یارب نظر تو برنگردد
-
رویا
شنبه 15 آذرماه سال 1382 13:48
یکبار خواب دیدن تو به تمام عمر می ارزد پس نگو که رویای دور از دسترس خوش نیست قبول ندارم
-
یادم باشد ...
شنبه 15 آذرماه سال 1382 13:40
یادم باشد حرفی نزنم که بی راه باشد خطی ننویسم که گمراه کند کسی را نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد یادم باشد که روز و روزگار خوش است همه چیز بر وفق مراد است و .. تنها دل ما دل نیست