در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

در پناه تو

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

فرصت تمام شد .............

به نام الله

السلام



گاهی یه کسی یه چیزی یه .... روی رویاها خط می کشه

اونوقت فقط می تونی آرزو کنی که بشه اون خط رو پاک کنی

اما گاهی

بعد از یه انتظار طولانی و چشم دوختن به اون خط ها

وقتی پاک کنی پیدا کردی

یه کسی یه چیزی یه .... همه اون رویا ها را با خط های روش یک جا همه رو

پاک می کنه

نه فقط از صفحه دفتر تو

بلکه از همه دنیا و هستی

اونوقت تنها امید ِ کمرنگ ته قلبت، تاریک می شه

خورشید ازت دور شده اما

اما

اما انگار تو هستی که به قعر یه چاه بی نهایت عمیق پرت شدی

جایی که دیگه هیچ دستی بهت نمی رسه

و دیگه حتی چیزی برای به انتظار نشستنش هم نداری تا بشه طاقت بیاری

تاریکی محض

ولی مگه می تونی باور کنی نور بمیره ؟!

این تاریکی شاید تمام دنیا رو بگیره

ولی

تا ابد نخواهد موند

دنیا کوچک تر از ابدیتی هست که باورش داری

پس منتظر بمون

برای رسیدن تا ابد زمان داری

"در بی نهایت دور، روزی بهار خواهد شد"






...


الله




با تو از روزگار بی تو می گویم

از گفتن های غیر ِ تو

از بودن های دور از تو

و نگاههای فراموش کرده ی تو

 

افسوس گفته ها درمان نمی کنند و درد ها می افزایند

افسوس که دلهای عاشق ، دیوانه می شوند و بی عشق می میرند

افسوس که  حرفهای در خلوت مان ، غم ِ توست و گفته های آشکارمان ....

 

بر ما ببخش مهربان

همیشه با تو

 

 


بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

با تو صحبت می کنم

از دیار ِ روشن ِ فرداهایم

از روزگار ِ شاد ِ سراسر پاکی

با نگاهی به وسعت ِ آفتاب ِ تابان ِ همه لحظه هایم

از روزگار ِ همیشه روز ، همیشه شاد ، همیشه با تو

سلام

 

 

از آسمانها ، صدایی دوست داشتنی ، بر تاریکی شب پهن می شود

دستی پر از سیب های آروزهامان به دیدار می آید

چشمی به دنبال سوسویی از هوشیاری است

 

بیدار بمان دل ِ منتظر

لحظه عاشقی نزدیک است

تا صبح دمی باقی است ........

او می آید

 

 

 

...  و لحظه های من

 

عاشق که شدم

او کمرنگ شد

بی قرار که شدم

او رفت

جان که می دادم

عشق آمد

وقتی مُردم

معشوق بودم !

 

 

 

 

 

منتظر




بی نهایت دور

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

 

دلتنگی ام را در آغوش می گیرم و تا بی نهایت ها،

دور می شوم،

از چشمانم ،

 

از چشمانی که از دلم جدا نمی شوند

 

در بی نهایت دور ، یک روز ِ آفتابی بهاری وجود خواهد داشت

با آسمانی به رنگ سالها  انتظار

و دریایی که پاک می کند

رنج و تنهایی و معصیت را

 

در بی نهایت دور ، کسی منتظر است

 

 

 بی نهایت دور ِ نزدیک !

 به انتظارم

 

 

 

دنیای کوچیک ..... خدای بزرگ


بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا صاحب عصر و الزمان

 

 

 

چقدر دنیا کوچیکه !

چقدر بعضی آدمها بزرگند !

چقدر من کوچیکم !

چقدر زندگی عجیبه !

چقدر موندن سخته و رفتن پر اضطراب !

چقدر خدا بزرگه

            و چقدر مهربون

دوستت  دارم

 

 

سرور عالمیان!

غم ات را به دنیا ده تا آن بسوزد نه دل نازنین مهربان ِ شما

در سوگ مولای مان شریک بدان

 




الله





از ماست که برماست !!!




مهربون مثل خدا


بسم الله الرحمن الرحیم

 

سلام دوست مهربون ِ همهء لحظه هام

سلام همراه ِ همیشه در سختیها

سلام تنها مانده در شادیها

سلام

 

 

تو نفس نفس زدن های آخر جاده

وقتی همه می گذرن و تو موندی و خستگی

درست زیر اون آفتاب بی رحم

هیچ کس حتی آنی از دلش رد نشد که دستت رو بگیره

هیچ کس

هیچ کس

جز اون مهربونی که تمام راه پا رو شونه هاش گذاشته بودی و خبر نداشتی

 

حالا باز داره دل داریم می ده

چقدر مهربون صدامو شنید و جواب داد

مهربون تر از .......

چی می گم من !! مگه این مهربونی با مهربونی آدم های دیگه قابل قیاسه که بگم مهربون تر از کی !!!

 

   مهربون مثل خدااااااا

 

آره صدام کردند

منو دوست خودشون خطاب کردند

 

پیامتون رو گرفتم آقا جون

باید صبور بود و شکیبا

 

 

باز به انتظار، این شب رو هم صبح می کنیم

و دعای فرج شما رو زمزمه میکنیم

 

اللهم عظم البلا .... و برح الخفاء ... وانکشف الغطا .... وانقطع الرجاء ....

 

یا مولانا یا صاحب الزمان

 

 

منتظر

 

 

 

 


بسم الله النور


السلام یا ولی الله





یعنی می شه این عید برام مبارک باشه ؟!

مگه می شه که نباشه ؟؟؟



آقای خوبان

مهربان

مبارکت باشه






الله



دوستان در پرده می گویم سخن

.........





...

یا الله



...



تمام .




؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


به نام الله

 

 

 

 

مگر انسان بودن جرم است ؟!؟!




 

دلتنگی ها


الله

 

 

می دانی عشقم !

 

دلتنگی ها مجال زنده ماندن نمی دهند

اشکها قصد ِ غرق کردنم را کرده اند

تلاطم سادهء دیروز ِ دریا

موجی بس بلندتر از تمام ِ هستی ام شده است

 

می دانی عشقم !

 

فقط منتظرم

 

 

 

و صدا شنیده شد ...


بسم الله الرحمن الرحیم

یا نور العالمین

 

 

 

می دانی عشقم !

سحرگاه رفتن بود و بی تابی ندیدن

سجده گاهی بارانی و دلی سوزان

 

نگاهی کردی از پشت ِ هزار توی جسارت هایم

و دست کشیدی

لحظه ای

آری

آنی

بر چشمان ِ بینای ناشنوا شده ء این روزهایم

 

و صدا شنیده شد

و صدا شنیده شد

و صدا شنیده شد

و صدا شنیده شد

و صدا شنیده شد

 

 

و صدا ، آب بود برای شکفتن گل

و صدا ، نور بود برای دیدنش

و صدا ، تمام انتظار ِ منتظری بی قرار شنیدن بود

 

و صدا شنیده شد

آن سان که تو پیدایی !!

 

 

 

دوستت دارم

منتظر

 

 

مزده باران

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام یا حبیبی


 

در انتظار ِ باران ،

بهار تابستان شد

پاییز زمستان

ساعتها روز

و روزها ، ماه و سال و ... یک عمر

گذشت .....

 

حال مژده آمده است

برای روزهای بارانی فردا

کسی در راه است

به مقصد ِ قلب من

 

 

منتظر بارانم

ببار